غمگین

این روزا غمگین می بینم،می نویسم،می خندم و غمگین زندگی می کنم

خــیلی وقتـآ ...

 

خیلــــی وقــــتا بهــم میگن :

چرا میخنــــدی بگو ما هــــم بخنـــدیم…

 اما هرگــــز نگفتــن:

چرا غصــــه میخوری بگـــو ماهــم بخــوریم !

 

نویسنده: سنتیا ׀ تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بدون عنوان 10 :|

کسی هست آغوشش را،

شانه هایش را

به من قرض بدهد !

تا یک دل سیر گریه کنم؟!

بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و

نصیحتی ؟

این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود . . .!!!

نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

......

 

ماندن همیشه خوب نیست...رفتن هم همیشه بد نیست...گاهی رفتن بهتر است...گاهی باید رفت...باید رفت تا بعضی چیز ها بماند...اگر نروی هر انچه ماندنیست خواهد رفت...اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند...گاهی باید رفت و بعضی چیزها که بردنی ست با خود برد..مثل یاد،مثل خاطره ،مثل غرور...و انچه ماندنیست را جا گذاشت،مثل یاد،مثل خاطره،مثل لبخند...رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی،بروی...و ماندنت رفتنی میشود وقتی که نباید بمانی بمانی...برو و بگذار چیزی از تو بماند که نبودنت را گران بها کند...برو و بگذار پیش از اینکه رفتنت دردی بر دلی بنشاند،خاطره ای پر حسرت شود...برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورتب رایش...از شکستن سکوت اسانترباشد...عشقت را بردار و برو...خوب برو...زیبا برو...
نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عشق

 

دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
"
او یقینأ پی معشوق خودش می اید..."
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
"
حتما که پشیمان شده برمی گردد..."
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز...!!!
نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

حَرفـــ هآ ...

 

گاهی حــــرف ها وزن ندارند …
ریتم ندارند …
آهنگ ندارند
اما خوب گوش کن …
درد دارند

 

نویسنده: سنتیا ׀ تاریخ: جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بدون عنوان 9

 

دستم...
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می ش
ود ؟
نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فرشته ...

 

آدمایی هستن که

هر وقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم ...

وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده،

راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره ...

اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون ...

آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه

همونایین که براتون حاضرن هر کاری بکنن

اینا فرشتن
 ...
نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دو خط موازی ... :(

دو خط موازی زاییده شده اند پسرکی در کلاس درس آنها را

روی کاغذ کشید آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد

و در همان یک نگاه قلبشان تپید و مهر یکدیگر را در سینه جای

دادند خط اولی نگاه پرمعنا به خط دومی کرد و گفت :

ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم ....

خط دومی از هیجان لرزید خط اولی : ....

و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ .

من روزها کار می کنم .

می توانم خط کنار جاده ای متروک شوم ...

یا خط کنار یک نردبان خط دومی گفت :

من هم می توانم خط کنار گلدان چهارگوش گل سرخ شوم .

یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک

و خلوت ! چه شغل شاعرانه ای .... !

در همین لحظه معلم فریاد زد :

 

« دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند و بچه ها تکرار کردند . »

 

پ ن : دو خط موازی هیچوقت به هم نمیرسند ...

نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بدون عنوان 8

 

باتمــام مداد رنگی های دنیــا...

به هر زبانی که بدانی یا ندانی...

خالی از هر تشبیه و استعاره وایهام...

تنهــا یک جمله برایت خواهم نوشت...

دوسـتت دارم خـاص تریـن مخاطب خـاص دنیــا...!
 
نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آتش ...

 

همیشه حرارت لازم نیست ...


گاهی از سردی یک نگاه ،

میتوان آتش گرفت ... !

کاش می دانستی ...

با نگاهت !

مرا ذره ذره می سوزانی ...

 

نویسنده: سنتیا ׀ تاریخ: جمعه 21 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بدون عنوان 7

 

چه تلخ است
یاد آوری سرآغاز عشقی
که گمان می رفت،
جاودانه باشد!!!
 
 
پ ن : از عشق نوشتن دلیل بر عاشقی نیست ملت :|
پ ن 2 :
این همه فاصله فقط برای یک جمله؟ چه تاوانِ سختی داشتکـاش هرگز نمی گفتم:دوستتـ دارم بی ظرفیت کصافطاصن دروغ گفته بودمتو روحت
نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: جمعه 21 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بدون عنوان 6

 

 
وقتی که میـــــخواهـ ـمت

ونیستی

هیـــــچ اتفاقتازه ای نمی افتد...

فقط منــ

ذره ذره اب میــــشومـــ.......


مخاطب خاص ...
نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ادم ها ...


بعضی از آدم ها
نگاهشان
چشم هایشان
دست هایشان
انقدر مهربان است
...
كه دلت می خواهد
یك بار در حقشان نامهربانی كنی و ببینی
نگاهشان
چشم هایشان
دست هایشان
وقتی نامهربان می شود ، چگونه است
و در نهایت حیرت می ببنی
مهربان تر می شوند انگار !
بدیت را با خوبی
و نامهربانی ات را با مهربانی پاسخ می دهند

چقدر دلم تنگ است برای دیدن این آدم ها

نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خیلی...

خیلی سخته...وقتی کسی رودوست داری وکسی باورنداره...

خیلی سخته وقتی کسی باورنداره که می تونی...

خیلی سخته وقتی داری چیزی رومی بینی که ازش متنفری و

نمی تونی دهنتوبازکنی وبگی ازخودتوکارات متنفرم...

خیلی سخته وقتیکه حس می کنه همه چی دست به دست هم

دادن تانابودت کنن وکاری نمی تونی بکنی...

خیلی سخته...

نویسنده: مبینا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

جـــآن

 

صدا ميكنم " تــــــــــــو " را...
اين " جاني " كه ميگويي
جانم را ميگيرد...!
نزن اين حرف ها را
دل من جنبه ندارد
موقعي كه نيستي....
دمار از روزگارم درمي آورد
!
نویسنده: ثنا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 12 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به این وبلاگ خوش اومدید. این وب برای مواقع ناراحتی و غمگینی شما ساخته شده. جملات و عکسای زیبا و پر محتوایی می تونید اینجا مشاهده کنید. عضو شید و شما هم مطالب و هر چی می خواین بذارین. نظر یادتون نره عزیزان.


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , negahbanshab.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM